الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

ماهک من ......

تولد تولد تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک...

  تولد تولد تولدت مبارک             عروسک خونه ما تولدت مبارک   عمر منی جون منی تولدت مبارک   چه چیزی می تونه شیرین تر قشنگ تر و رویایی تر از تولد یه دخترباشه که سه ساله   می شه؟! امشب همون شب شیرین و رویاییه و شما برای تولد الیسا جون ما دعوتید.          دخترم تاج سرم  تو که از جنس منی جون منی عمر منی تو که رویای منی تو که فردای منی  تولدت مبارک تولدت مبارک .امروز بهترین روز زندگیمه عمرم. به زودی با کلی عکس تولد برمیگردیم.   ...
24 تير 1392

اومدن مامان ملی جون و بابا قاسم جون...

    عزیز دلم الیسای نازم تو این مدت نبودن مامان ملی و بابا قاسم خیلی دلتنگی میکردی و بهونه میگرفتی و هر روز موقع اذان میرفتی سمت tv و با دیدن خانه خدا میگشتی واسه خودت دو نفرو پیدا میکردی و میگفتی اینا مامان ملی و بابا قاسمو پیدا کردم ... و منم خیلی دلتنگ بودم عزیزم و بعد از این دلتنگی ها خلاصه برگشتن ... اولین لحظه دیدنت با مامان ملی ...     وای که واسه خودت کلی شیطونی کردی و حسابی بازی میکردی تازه همش میگفتی پس چرا آخنگ نمیزن ای بابا ...پس چرا عروس داماد نیومدن ... و کلی از این حرفها البته اون شب زیاد پیش من نبودی  آخه تا عمه هاتو دیدی پریدی بغلشون اونا هم گفتن تو که سرت شلوغه الی...
19 تير 1392

دنیای شیرین با تو بودن...

عزیز دلم شیرین زبونم میخوام از کارهای قشنگ بگم: چند شب پیش موقع خواب یهو پاشودی و گفتی مامان من که دوست ندارم... منم با تعجب گفتم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و تو دستای کوچولوتو 280 درجه باز کردیو پریدی بغلم و گفتی آخه من عاشقتم مامان جونم عااااااااااااااااااشقتم... دلم میخواست درسته قورتت بدم تازه یه بارم  بدو بدو اومدی پیشم و گفتی مامان جونم تو دنیا یه دونه ای همین یه دونه که مامان منی باور کن راستشو میگم  باور کن ... تازه یه وقتایی جامون عوض میشه یعنی میگی مامان تو دختر باش من مامانت منم میگم باشه عزیزم و بعد میگی مثلا گریه کن و زودی میای بغلم میکنی و میگی چی شده دختر قشنگم قلبون قدو بالات برم فدات بشم دختر لیزه میزم دختر چشم سیاه من ...
2 تير 1392
1